دیشب اکانتم کار نمی کرد واسه همین نتونستم یادداشتم رو پابلیش کنم.
امروز سر یه اتفاق جالب بعضیا که من عاشقشونم و خاک پاشون هستم، یادشون اومد که ای بابا تولد من گذشته، واسه همین در صدد جبران بر آمده، مرا خجالت زده کردند و هدیه ای ارزشمند بهم دادند، بابا من توقعی ندارم از هیچکس، اما خیلی خیلی ممنونم و نمی دونم این محبتهای شما رو چه جوری جبران کنم، خدا اجرتون بده ایشالا!
-----------
این دو روز درگیر خوندن کتابی بودم که خیلی برام جالب و تکوندهنده بود، روایتی از اواخر دوره قاجار تو سقوط پهلوی و پیروزی مردم. خودمونیم یعنی تو تمام این دوران یه آدم لایق یعنی پیدا نمی شد که واقعا به فکر مردم باشه؟!
----------
من که توش موندم، این به اون نارو میزنه، اون به این خیانت می کنه، تا همین دیروز با هم رفیق بودنا، اما حالا دشمن خونی، آخه جاه طلبی هم حدی داره بابا، عبرت بگیرید از گذشتگان، آقا همه اینا رو دارم خطاب به خودم می گما، آخه این روزا خیلی فرصت طلب و جاه طلب شدم
Friday, January 24, 2003
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment