Thursday, January 30, 2003

من رشته محبت تو پاره می کنم
شاید گره خورد به تو نزدیک تر شوم ( د. اردستانی)
باور کنید من رشته محبت و پاره نکردم و نمی خواستم که این جوری بشه، کاش ولی گره بخوره و از دفه قبل نزدیکتر شیم، یعنی میشه؟
-------------------
مرا می بینی و هردم زیادت می کنی دردم
تو را می بینم و میلم زیادت می شود هر دم ( حافظ)
خیلی وقت هم هست که ندیدمش اما هم دردم زیادتر شده هم میلم، نمی دونم چه بلایی داره سرم میاد، آی ی ی... کسی را یارای کمک کردنم نیست!
دیگه اینجا داره روز مره میشه، البته از اولشم بود، باید یه فکری کرد.
امروز فیلم یاده هندستون کرده بود، یادم که نرفته بود، اما رفتم سراغ نوشته ها و خاطراتم که گردگیری کنم، راستش خیلی وقت بود که تو دفترم چیزی ننوشته بودم، از روزی که گفت این آخرین باره، دیگه نای نوشتن نداشتم،
نوشته هام پر از امید و عشق بود البته به زبون لکنتی خودم، گرچه دلتنگی زیاد توش بود، اما بدون اون نوشتن اونجا معنی نداشت واسم، همش می شد غم و غصه و نا امیدی، گرچه حالا هم زیاد فرقی نکرده و همنوز دلتنگشم و منتظر، ولی دیگه وقتشه که دوباره بنویسم و کمی هم با امید باشم، هر چند چه امید عبثی....

No comments: