با دلشدگان جور و جفا تا به کی آخر
آهنگ وفا ترک جفا بهر خدا کن
.......
اوضاع خيلی درهم و بر هم شده! اول فکر می کردم فقط من اينجوری هستم! اما حالا مطمئن شدم که نه، فقط منم که اينجوری گير انداختم خودمو!!!!
از اون روزا که قلبا نزديکتر از امروز بود
آواز همشهریام صميمی و دلسوز بود
از اون روزا که رستم هنوز برام رستم بود
دستای اون گمشده اندازه دستم بود
از اون روزا که شبهاش می شد ستاره شمرد
اسم گلای باغو می شد به خاطر سپرد
از اون روزا تا امروز یه عمره که می گردم
دنبال اون کسی که تو اون روزا گم کردم
از اون روزا که عکسا زير غبار نبودن
گنجشکای تو ايوون فکر فرار نبودن
از اون روزای معصوم روزای خوب بازی
روزای عادی عشق روزای بی نيازی
...
تموم لحظه ها رو به انتظار شمردم
فقط واسه يه لحظه است که تا امروز نمردم
برای اون لحظه که تموم بشه جستجو
گمکردمو ببينم تو آينه روبرو
...
چند وقتی هست که چيزی ندارم که اينجا بنويسم ، به همين خاطر گاهی شعرای مورد علاقه خودم رو می نويسم! من به وبلاگای زيادی سر می زنم! اما کم کامنت می گذارم، یه دليلش اينه که دلم نمی خواد صاحبش فکر کنه به اين خاطره که اونم بياد وبلاگ منو بخونه! چون واقعا دلم نمی خواد کسی فکر کنه وقتشو با خوندن مطالب من تلف کرده!!
از طرفی گاهی واقعا نمی دونم که چی بايد بگم! خوب آدم هميشه که نظر و کامنت نداره، داره؟
Saturday, April 19, 2003
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment