ای خسرو خوبان نظری سوی گدا کن
رحمی به من دل شده بي سر و پا کن
ز دست يارم چه ها کشيدم
به جز جفايش وفا نديدم
نه همزبانی که یک زمانی
به او بگويم غم نهانی
نه اهل دردی نه غمگساری
ز من بپرسد غم که داری
....
Tuesday, April 15, 2003
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment