با عرض معذرت! انگار بايد يه خورده شفاف سازی کنم!!!
من يه چند وقتيه که اومدم تهران و درست حسابی به پی سی دسترسی ندارم و چرند پرندام يه خورده کم شده! دعا کن برگردم خونه اونوقت خودم رو خفه می کنم! اين درس لعنتی هم انگار بعد اين همه سال نمی خواد دست از سر ما ور داره! آره واسه همين زيادی منو جدی نگير ديگه، دوست ندارم اينو بگم آما مگه من چکاره بودم؟( بخون بيدم)!!!
خلاصه اين چند روزه گذشته واقعا روزای تاريخی بود! تاريخ کارای همه رو ثبت ميکنه و آينده قضاوت خواهد کرد که من کارام و حرفام جلوی مردم خلاف اون چيزی که بهش اعتقاد دارم هست يا نيست، اشتباه نگيريا؟! منظورم از من ، من نوعيه،... ديگه خيلی شفاف شد فک کنم، يه خورده ترسيدم!
-----------
شب آغاز هجرت تو
شب در خود شکستنم بود
-------------
واسم نوشته که من زرنگتر بودم، نه عزيز جان اگه زرنگ بودم که از دستت نمی دادم!
راستی من يه خورده تأخير فاز دارم، آخه چند روز تعطيل بود، والنتين يا والنتاين رو به همه عاشقا تبريک ميگم!
خلاصه ببخش....
Saturday, February 15, 2003
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment