Thursday, July 03, 2003

هشيار کسی بايد کز عشق بپرهيزد
وين طبع که من دارم با عقل نياميزد

آن کس که دلی دارد آراسته معنی
گر هر دو جهان باشد در پای يکی ريزد

گر سيل عقاب آيد شوريده نينديشد
ور تـيـر بـلا بـارد ديــوانــه نــپــرهـيـزد

آخر نه منم تنها در باديه سودا
عشق لب شيرينت بس شور برانگيزد

بی بخت چه فن سازم تا برخورم از وصلت؟
بيمايه زبون باشد هر چند که بستيزد

فضل است اگرم خوانی عدل است اگرم رانی
قدر تو نداند آن کز زجر تو بگريزد

تا دل به تو پيوستم راه همه در بستم
جايی که تو بنشينی بس فتنه که برخيزد

سعدی نظر از رويت کوته نکند هرگز
ور روی بگردانی در دامنت آويزد

No comments: