If God had a refrigerator, your picture would be on it. If He had
a wallet, your photo would be in it. He sends you flowers every
spring. He sends you a sunrise every morning. Whenever you want
to talk, He listens. He can live anywhere in the universe, but He
chose... your heart. Face it friend, He is crazy about you! God
didn't promise days without pain, laughter without sorrow, sun
without rain, but He did promise strength for the day, comfort
for the tears, and light for the way.
Send this to every "beautiful person" you wish to bless, and
return it to the person who sent it to you.
=====
(p.s. sorry I don't know its reference. )
Wednesday, July 30, 2003
To A Beautiful Person
Thursday, July 03, 2003
هشيار کسی بايد کز عشق بپرهيزد
وين طبع که من دارم با عقل نياميزد
آن کس که دلی دارد آراسته معنی
گر هر دو جهان باشد در پای يکی ريزد
گر سيل عقاب آيد شوريده نينديشد
ور تـيـر بـلا بـارد ديــوانــه نــپــرهـيـزد
آخر نه منم تنها در باديه سودا
عشق لب شيرينت بس شور برانگيزد
بی بخت چه فن سازم تا برخورم از وصلت؟
بيمايه زبون باشد هر چند که بستيزد
فضل است اگرم خوانی عدل است اگرم رانی
قدر تو نداند آن کز زجر تو بگريزد
تا دل به تو پيوستم راه همه در بستم
جايی که تو بنشينی بس فتنه که برخيزد
سعدی نظر از رويت کوته نکند هرگز
ور روی بگردانی در دامنت آويزد
وين طبع که من دارم با عقل نياميزد
آن کس که دلی دارد آراسته معنی
گر هر دو جهان باشد در پای يکی ريزد
گر سيل عقاب آيد شوريده نينديشد
ور تـيـر بـلا بـارد ديــوانــه نــپــرهـيـزد
آخر نه منم تنها در باديه سودا
عشق لب شيرينت بس شور برانگيزد
بی بخت چه فن سازم تا برخورم از وصلت؟
بيمايه زبون باشد هر چند که بستيزد
فضل است اگرم خوانی عدل است اگرم رانی
قدر تو نداند آن کز زجر تو بگريزد
تا دل به تو پيوستم راه همه در بستم
جايی که تو بنشينی بس فتنه که برخيزد
سعدی نظر از رويت کوته نکند هرگز
ور روی بگردانی در دامنت آويزد
Tuesday, July 01, 2003
ای دل غافل!!
ما گدايان خيل سلطانيم
شهربند هوای جانانيم
بنده را نام خويشتن نبود
هر چه مارا لقب دهند آنيم
گر برانند و گر ببخشايند
ره به جای دگر نمی دانيم
چون دلارام می زند شمشير
سر ببازيم و رخ نگردانيم
دوستان در هوای صحبت يار
زر فشانند و ما سر افشانيم
مر خداوند عقل و دانش را
عيب ما گو مکن که نادانيم
هر گلی نو که در جهان آيد
ما به عشقش هزار دستانيم
تنگ چشمان نظر به ميوه کنند
ما در آثار صنع حيرانيم
هر چه گفتيم جز حکايت دوست
در همه عمر ار آن پشيمانيم
سعديا بی وجود صبحت يار
همه عالم به هيچ نستانيم
ترک جان عزيز بتوان گفت
ترک يار عزيز نتوانيم
شهربند هوای جانانيم
بنده را نام خويشتن نبود
هر چه مارا لقب دهند آنيم
گر برانند و گر ببخشايند
ره به جای دگر نمی دانيم
چون دلارام می زند شمشير
سر ببازيم و رخ نگردانيم
دوستان در هوای صحبت يار
زر فشانند و ما سر افشانيم
مر خداوند عقل و دانش را
عيب ما گو مکن که نادانيم
هر گلی نو که در جهان آيد
ما به عشقش هزار دستانيم
تنگ چشمان نظر به ميوه کنند
ما در آثار صنع حيرانيم
هر چه گفتيم جز حکايت دوست
در همه عمر ار آن پشيمانيم
سعديا بی وجود صبحت يار
همه عالم به هيچ نستانيم
ترک جان عزيز بتوان گفت
ترک يار عزيز نتوانيم
Subscribe to:
Posts (Atom)