چی بايد گفت؟ اصلا چی ميشه گفت؟
غم و درد و زلزله، و اين همه آدمای بی پناه
خدایا صبر بده
چی بگم که حتی گفتن تسليت هم فايده نداره، وقتی ميبينی تو يه جای ديگه دنيا، همچين زلزله ای، خيلی خيلی کمتر تلفات داره!!!
چی بايد گفت؟
چه بايد کرد؟
Saturday, December 27, 2003
Sunday, December 21, 2003
Sunday, December 07, 2003
بابا مگه من خودم بچه هستم! شايد بچه باشم اما يه چيزايی حاليمه. خودم در اين مورد بلدم فکر کنم و تصميم بگيرم! اينم مثل بقيه کاراتون نيست که اجازه جم خوردن به آدم نميديد. می خوام تو اين یه مورد ديگه کار خودمو بکنم! تازه حرفای تو هم اصلا نمی تونه منو وادار به انجام کاری کنه، بی خودی زور نزن، فهميدی؟ آره تو رو ميگم ، تويی که قيافه حق به جانب گرفتی به خودتو، بيانيه صادر ميکنی. خیلی وقته که حنات ديگه واسم رنگی نداره. درسته که گاهی، حرفات رو گوش می کنم ، فقط گوش می کنم ، اونم به خاطر اينکه شايد خبری از بقيه بگيرم. گرفتی؟
Saturday, December 06, 2003
Tuesday, December 02, 2003
نمي توانيم گذشته راتغيير دهيم،
تنها بايد خاطرات شيرين را به ياد سپرد،
و لغزشهاي گذشته را توشه راه خرد سازيم،
نمي توانيم آينده را پيش بيني كنيم.
تنها بايد اميدوار باشيم و خواهان بهترين و هر آنچه نيكوست،
و باور كنيم كه چنين خواهد شد.
مي توان روزي را زندگي كرد،
دم را غنيمت شمريم،
و هماره در جستجو تا بهتر و نيكوتر باشيم
تنها بايد خاطرات شيرين را به ياد سپرد،
و لغزشهاي گذشته را توشه راه خرد سازيم،
نمي توانيم آينده را پيش بيني كنيم.
تنها بايد اميدوار باشيم و خواهان بهترين و هر آنچه نيكوست،
و باور كنيم كه چنين خواهد شد.
مي توان روزي را زندگي كرد،
دم را غنيمت شمريم،
و هماره در جستجو تا بهتر و نيكوتر باشيم
Karen Berry
Subscribe to:
Posts (Atom)